vanda

international relation

vanda

international relation

اولویتهای اروپا وآمریکا در خاورمیانه

مسابقۀ ۲۰۱۳ آغاز شد 



اروپا - حسین طالبی

اروپا و آمریکا پس از پایان جنگ سرد به ویژه در مسائل واولویتهای سیاست خارجی خود در قبال تحولات خاورمیانه دچاراختلاف نظر شده‌اند. این اختلاف نظرات در بسیاری از سیاستهای دو طرف شاید نمود چندانی نیافته اما در پاره‌ای اوقات این اختلافات سبب شده تا اروپا فاصله خود را در برخی مسائل منطقه ای با سیاستهای آمریکا حفظ کند. به همان میزان که آمریکا توجه خود را از مسائل خاورمیانه به مسائل خاور دور و چین معطوف می کند، علاقه ونقش اروپا به مسائل خاورمیانه افزایش می یابد. به نظر می رسد نخستین حرکت مداخله جویانه نظامی انگلیس و فرانسه در لیبی تقسیم کار نامشهودی بود که در روابط فراآتلانتیکی شاهد آن بودیم. هرچند اختلاف نظرات آمریکا و اروپا در ارتباط با خاورمیانه به گونه ای نیست که اروپا و آمریکا را از همکاری در منطقه خاورمیانه باز دارد اما وجود این اختلافات می تواند باعث شکافهایی در سطح راهبردهای استراتژیک منطقه ای دو طرف گردد. 
در حالی که آمریکا اولویتهای خویش را در خاورمیانه مبارزه با تروریسم و محو منطقه از سلاحهای کشتارجمعی می بیند، اروپا بر این هدف اصرار دارد که مسئله روند صلح خاورمیانه مهمترین اولویت خاورمیانه بوده و باید چنین روندی را احیاء نمود. این اصرار ناشی از این مساله است که اروپا نسبت به منطقه همسایه خویش(خاورمیانه) دارای نگرانی هایی جدی است که تا حدودی بر واقعیات محیطی مبتنی می باشد. باید اذعان نمود تحولات خاورمیانه چه به صورت مستقیم وغیرمستقیم تاثیراتی بر این کشورها برجای می گذارد، از هجوم آوارگان کشورهای خاورمیانه به اروپا تا دغدغه امنیت انرژی و اقتصادی از جمله نگرانیهای مهم دول اروپایی قلمداد می شود. 
اما آمریکا به دلیل دوری از منطقه خاورمیانه به مسائل این منطقه به صورت آرمانی و غیرواقع بینانه نگریسته و تنها تلاش واقع بینانه آمریکا با استفاده از تئوری واقع گرایان کلاسیک سعی این کشور برای ایجاد توازن قوا در منطقه خاورمیانه است تا بتواند از حضور خود در خاورمیانه کاسته و ضمن آمادگی برای خروج نیروهای خود از افغانستان با نفوذ روزافزون چین مقابله نماید. مهمترین نشانه های اختلاف نظرات اروپا و آمریکا را شاید بتوان در مسائل ذیل خلاصه نمود:
1- امنیت انرژی و اقتصادی: آمریکا با توجه به اینکه نفت مورد نیاز خود را تولید می کند، چندان نیازی به نفت منطقه خاورمیانه نداشته و تنها باز بودن شاهراه انرژی تأثیری روانی بر اقتصاد جهانی دارد که بالطبع می تواند بر اقتصاد آمریکا نیز تأثیرگذار باشد. اما تعریف امنیت انرژی موردنظر آمریکا با تعریف امنیت انرژی اروپا متفاوت است؛ در حالی که آمریکا نسبت به افزایش قیمت انرژی نگرانی دارد، نگرانی اروپا علاوه بر مسئله افزایش بهای انرژی در دسترس بودن و نیاز حیاتی این کشورها به این عنصر حیاتی است. بنابراین اروپا علاوه بر تعامل بیشتر اقتصادی با منطقه خاورمیانه (در حدود سه برابر بیشتر از امریکا) به منابع مهم انرژی این کشورها نیز به عنوان ذخائرآینده خود چشم دوخته است. برای نیل به این منظور ثبات در خاورمیانه نقش مهمی را در افزایش امنیت اقتصادی وانرژی ایفاء می نماید.
2- هجوم آوارگان و جمعیت مسلمانان اروپا: دغدغه دیگر اروپایی ها در ارتباط با مسائل خاورمیانه به جمعیت روزافزون مسلمانان در این کشورها بازمی گردد. جمعیت مسلمانان در اروپا بین 18 تا 25 میلیون نفر تخمین زده می شود، در حالیکه جمعیت مسلمانان امریکا در حدود 5 الی 10 میلیون نفر برآورد می شود. مسلمانان اروپا همچنین نقش برجسته‌تری در سیاستهای جاری دول اروپایی ایفاء می کنند. این در حالی است که لابی یهودیان آمریکا نقش مهمی را در حمایت از رژیم صهیونیستی داشته و تنها سعی در تقویت این رژیم در منطقه خاورمیانه دارد. 
از سوی دیگر اروپای مسیحی تا حدودی دغدغه مسیحیان کشورهای خاورمیانه بویژه پس از وقوع بهار عربی و شکوفایی اسلامی را نیز مد نظر دارد. بر اساس دلایل فوق اروپا سعی دارد تا ضمن ارائه بسته های مالی واقتصادی ثبات و امنیت را در خاورمیانه افزایش داده تا به این ترتیب بتوانند همچنان از منافع اقتصادی با کاهش بحرانهای منطقه‌ای بهره برداری نمایند. 
3- فرزند نامشروع آمریکا در خاورمیانه: بسیاری از اروپایی ها براین باورند که آمریکا در افغانستان و عراق بیهوده درگیر شده و سیاست نامتوازن و استفاده از استانداردهای دوگانه و حمایت کامل آمریکا از رژیم صهیونیستی کاری عبث و نادرست است. آنها براین اعتقادند امریکا باید فعالیت بیشتری نموده تا رژیم صهیونیستی را به پای میز مذاکره بازگرداند . 59 درصد اروپاییها اسراییل را تهدیدی جدی برای صلح جهان می دانند. البته چنین دیدگاهی به دلیل نقض حقوق بشر توسط این رژیم و حمله به کشورهای همسایه خود و حتی فراتر ازآن(مانند سودان) باعث شده تا از دید افکار عمومی اروپا، رژیم اسراییل خطرناکترین تهدید برای روند صلح جهانی به شمار رود. امروزه این فرزند نامشروع اروپا وامریکا سعی دارد تا همه امکانات و منافع کشورهای اروپایی وآمریکایی را به خدمت خود گرفته و از آن برای بقای خویش استفاده نماید. نمونه بارز این اختلاف را می توان در رأی کشورهای اروپایی برای عضویت ناظر دولت فلسطینی در سازمان ملل مشاهده نمود. درحالی که اروپا سعی در امتیازدهی به فلسطین داشت، امریکا از هرگونه رأی و توافق ضمنی برای به رسمیت شناخته شدن دولت فلسطین خودداری نمود.
4- خاورمیانه عاری از سلاح هسته ای: اولویت دیگر آمریکا مبنی بر عاری نمودن خاورمیانه از سلاحهای کشتارجمعی نیز بنا بر نظر برخی از دول اروپایی اولویتی جدی بشمار نمی رود. زیرا لغو دومین نشست خاورمیانه عاری از سلاحهای هسته ای توسط آمریکا نشان داد که چنین اولویتی در دستور کار این کشور نیست و آمریکا تنها سعی دارد تا بر حمایت کامل خود از این رژیم در منطقه بیافزاید.
جورج بوش در سال 2004 در ملاقات با تونی بلر نخست وزیر وقت انگلیس بر ایجاد یک کشور فلسطینی تاکید نموده بود، اما در عمل دولت دموکرات اوباما که- از جنبه شعاری، بیشتر معتقد به رعایت حقوق و قوانین بین المللی است- به همراه چند کشور کوچک مخالفت خود را با چنین مساله ای ابراز داشتند. این درحالی بود که دول اروپایی از همراهی با این سیاست آمریکا سرباز زده و برخی از این کشورها این موضوع را پذیرفته شده قلمداد نموده و برخی دیگر نیز به آن رأی ممتنع دادند. هر چند اخیراً آمریکا سعی کرده است تا روند گفتگوهای صلح میان دوطرف را احیا نماید اما به نظر میرسد چنین امری با توجه به حمایت بی دریغ امریکا و استفاده از استانداردهای دوگانه غیرممکن خواهد بود و تنها یک اقدام نمادین توسط این کشور قلمداد می گردد.
5- مبارزه با تروریسم بین المللی: از اولویتهای دیگر آمریکا مبارزه با تروریسم بین المللی است. این مساله نیز از دید اروپا یک اولویت بشمار می رود، اما اروپا میان گروههای سیاسی و شاخه‌های نظامی این گروهها تفاوت قائل می‎شود،در حالیکه آمریکایی‌ها چنین تفاوتی را در سیاستهای خود قائل نمی‌شوند. بطور نمونه آمریکا حماس را گروهی تروریستی می داند، اما اروپا براین باور است که شاخه سیاسی حماس نمایندۀ قشر عظیمی از مردم فلسطین است که نمی توان آن را نادیده گرفت و یا آن را در عداد گروههای تروریستی قلمداد نمود. هرچند باید این نکته را نیز از نظر دور ننمود که تعریف تروریسم آنچنان گسترده است که بسیاری از کشورها همچون ایالات متحده و یا برخی رژیم‌ها همانند رژیم صهیونیستی خود عامل و حامی اقدامات تروریستی هستند که نمونه آن را میتوان در ارسال هواپیماهای بدون سرنشین به منطقه، ترور دانشمندان هسته‌ای ایران توسط رژیم صهیونیستی و حمایت از گروههای تروریستی مانند پژاک مشاهده نمود .

برآیند
توجه آمریکا و اروپا عمدتا در سال 2013 بر تلاش برای حل مسائل اقتصادی داخلی این کشورها متمرکز خواهد بود، هرچند این کشورها همچنان نیم نگاهی نیز بر تحولات سوریه، مصر، تونس، عربستان، افغانستان و ایران خواهند داشت. تحویل موشکهای پاتریوت به ترکیه و پیشی گرفتن اروپا نسبت به آمریکا در به رسمیت شناختن معارضین سوریه، تلاشی از سوی آمریکا برای کاهش مداخلات خود در خاورمیانه تلقی می گردد، اما این مساله تا هنگامی که موضوع فلسطین لاینحل مانده و خاورمیانه عاری از سلاح های هسته ای تحقق نیافته، نخواهد توانست به کاهش مداخلات امریکا در خاورمیانه بیانجامد. اروپا در این راستا سعی خواهد کرد تا نقش جایگزینی را برای آمریکا در منطقه داشته باشد تا امریکا با خیالی آسوده تر به مقابله با دشمن مشترک اقتصادی دوطرف یعنی چین بپردازد، اما در این رهیافت مسلماً اروپا بر اساس سابقه همیشه سعی خواهد داشت تا از ابزار نرم برای مقابله با بحرانهای موجود استفاده نماید. در حالی که آمریکا همواره سعی داشته و دارد تا از قدرت سخت خود در برابر بحرانهای سیاسی استفاده نماید .

 5249

تیر خلاص اسراییل به تلاشهای اوباما

تیر خلاص اسراییل به تلاشهای اوباما 




خاورمیانه - حسین طالبی

ایالات متحده آمریکا نشست بین المللی دربارۀ "خاورمیانه عاری از سلاحهای هستهای، شیمیایی و بیولوژیکی" را لغو کرد. بنا بر گزارش خبرگزاریها، ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، روز جمعه (23 نوامبر) در کنفرانسی رسانهای دلیل این امر را "شرایط کنونی موجود" در منطقه خواند. نولاند همچنین، "عدم پذیرش شرایط شرکت در این کنفرانس از سوی کشورهای منطقه" را نیز یکی دیگر از دلایل لغو این کنفرانس نامید و افزود: ما از برگزاری کنفرانسی که در آن یک کشور منطقه تحت فشار قرار گیرد یا به انزوا رانده شود، پشتیبانی نمی کنیم. 
بار دیگر این اظهارات نشان داد که امریکا مطمئن است که در خاورمیانه تنها رژیمی که به حمایت بی حد و حصر از آن می پردازد در انزوای کامل قرارگرفته است. آمریکا و متحدان غربی این کشور همچنان از رژیم اسراییل دفاع کرده و تمامی نرمها و قواعد بین المللی را در حمایت از این رژیم نادیده می انگارند. نشست خاورمیانه عاری از سلاح های هسته ای و شیمیایی سخن تازه ای را در برنداشت زیرا در منطقه خاورمیانه تنها این رژیم صهیونیستی است که دارای سلاح و کلاهکها و زیردریایی های هسته ای بوده و در حقیقت این نشست با چنین عنوانی از همان ابتدا محکومیت رژیم صهیونیستی را در برداشت. آمریکاییها با درک چنین برداشتی به لغو اجلاس اقدام کردند. در روزهای اخیر امریکا و متحدان غربی آن نشان دادند که جدیتی برای روند صلح خاورمیانه قائل نبوده و صرفاً به دفاع از ماهیت رژیم اسراییل می پردازند. دلایلی که بر این واقعیت صحه می نهد بدین قرار است:
1- جنگ 8 روزه غزه که آغازگر آن رژیم اسرییل بوده و به نظر می رسید با انگیزه های داخلی انتخابات و جوسنجی حمایت دول غربی از این رژیم صورت گرفت، باعث شد آمریکا در اثر فشارهای وارده باردیگر به حمایت از این رژیم بشتابد. حمایت دول غرب از رژیم صهیونسیتی در جنگ 8 روزه در حالی که جنبش مقاومت فلسطین در مقابل سلاح ها و بمب های پیشرفته اسراییل تنها مقادیر معدودی موشک برای دفاع از خود برخوردار بود، نشان داد که همچنان سیاست بک بام و دو هوای غرب در حمایت از این رژیم ادامه دارد و شعارهای آنها در حمایت از فلسطین و صلح خاورمیانه را خنثی نمود. هرچند در این جنگ، رژیم صهیونیستی متوجه شد که دیگر حماس تنها نبوده و علاوه بر ایران از حمایت برخی کشورهای بهار عربی همچون مصر نیز برخوردار است و این مساله محتمل است که آنان را به تجدیدنظر در استراتژی ها وادارد. رژیم صهیونیستی همچنین قصد تضعیف جبش حماس را داشت اما با پذیرش آتش بس نتوانست به اهداف خود دست باید و علاوه بر کاهش محبوبیت راست گرایان تندرو مذهبی رژیم، باعث شد تا محبوبیت حماس افزایش یابد. 
2- درخواست ارتقاء عضویت دولت ناظر: محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین اعلام کرد که قصد دارد تا در نشست مجمع عمومی سازمان ملل درخواست ارتقاء فلسطینیها به دولت ناظر غیر عضو را مطرح نماید. درخواست فلسطین برای عضویت ناظر در مجمع عمومی نیز توسط آمریکا و برخی از متحدان غربی این کشور منجمله آلمان، کانادا و انگلیس مورد مخالفت قرار گرفته است. از آنجا که در این رأی گیری وتوی کشورهای شورای امنیت تاثیری نداشته، محتمل است که فلسطین به چنین جایگاهی ارتقا یابد که دراین صورت نیز این مساله شکستی برای رژیم صهونسیتی و متحدان غربی آنها محسوب میشود. اما چنین مخالفتهایی بیانگر ادامه استانداردهای دوگانه دول غربی و نشاندهنده آنست که آنها حتی به مساله ایجاد دو دولت در منطقه، اعتقاد عملی و جدی ندارند. 
3- لغو کنفرانس خلع سلاح هسته ای در خاورمیانه: لغو این کنفرانس همانگونه که ذکر شد، نشان داد که آمریکایی ها همچنان قصد دارند تا رژیم اسراییل را در منطقه خاورمیانه علیرغم حملات این رژیم به تمامی کشورهای همسایه خود از جمله عراق،سودان، سوریه، لبنان و اردن و مصر و اتباع ترکیه به عنوان تنها قدرت هسته ای خاورمیانه حفظ نماید. در حالی که با توجه به تحولات بهار عربی به نظر میرسد این رژیم اکنون به وصله ناجوری برای منطقه تبدیل گردیده است. از سوی دیگر چنین اقدامات و موضع گیریهای سیاسی اخیر آمریکا تیر خلاصی بر تلاشهای چهار ساله اوباما برای نشان دادن چهره ای قانومند، حقوق بشری و طرفدار صلح از امریکا بود که نتوانست به موفقیت بیانجامد. به نظر می رسد رژیم اسراییل با حرکتهای نابخردانه خود هزینه های سنگینی را بر دوستان آمریکایی وغربی اش تحمیل می کند، زیرا از یکسو به تقویت انزوای خود دامن زده و از سوی دیگر ماهیت شعارهای بشردوستانه کشورهای حامی خود را افشا می کند.

نوبلی برای اتحادی متفرق


نوبلی برای اتحادی متفرق 

اروپا - حسین طالبی*

خبر اعطای جایزه صلح نوبل به اتحادیه اروپا در روز جمعه موجب تعجب و واکنش بسیاری از مطبوعات اروپایی شد و بار دیگرشائبه سیاسی بودن این جایزه را مطرح ساخت. هرچند مرکل صدراعظم آلمان و شولتز رییس آلمانی پارلمان اروپا از این خبر استقبال نمودند اما جایزه صلح نوبل از هنگامی که در سال 2009 به اوباما رییس جمهور امریکا تعلق یافت، شائبه سیاسی بودن آن مطرح شد. (البته اعطای این جایزه در سال 1973 به هنری کسینجر نیز مساله ساز و بحث برانگیز شده بود). به گفتۀ مسئولان جایزه نوبل، اوباما به دلیل دیدگاه خویش در راستای دنیایی بدون سلاح های اتمی شایسته دریافت این جایزه گردید در حالی که عملاً چهارسال زمامداری وی ثابت شد که او نه تنها نسبت به کاهش تسلیحات اتمی امریکا اقدامی انجام نداده، بلکه حتی نتوانسته رژیم صهیونیستی را متعهد به NPT نموده و از فروش تسلیحات و زیر دریایی های اتمی به این کشور جلوگیری نماید. 
با عنایت به چنین دیدگاهی جایزه صلح نوبل تعلق گرفته به اتحادیه اروپا به مساله ای چالش برانگیز تبدیل شده است. براساس نظر کمیته نروژی صلح نوبل 27 کشور اتحادیه به دلیل حمایت از صلح و آشتی و گسترش دموکراسی و حقوق بشر در اروپا شایسته این جایزه شناخته شده اند. این شورا همچنین اعلام کرده است که قاره اروپا از یک قاره جنگ به یک قاره صلح تبدیل شده است. اما آیا به راستی چنین امری صحت دارد؟ 
اتحادیه اروپا اکنون از جنبه داخلی در بحران شدید اقتصادی غوطه ور است و میزان بیکاری در یونان، اسپانیا، پرتغال و ایرلند به بالاترین حد خود رسیده است. ازسوی دیگر نارضایتی مردم این کشورها و جنبش 99 درصدی در اروپا نیز گسترش و طرفدار یافته است. افزایش سیاستهای ملی گرایانه و راست گرایانه افراطی، اسلام هراسی و ترویج توهین به عقاید و باورهای مسلمانان و افزایش صادرات سلاح به کشورهای دیکتاتوری منطقه خاورمیانه و حمایت از شورشیان و ارسال سلاح به سوریه به جای تلاش برای یافتن راه حلی مسالمت جویانه از جمله اقدامات کشورهای آلمان، فرانسه و انگلیس به عنوان سه قدرت مهم اتحادیه اروپا طی سالیان اخیر بوده است. به همین منظور این موضوع را شاید بتوان از دو جنبه مورد بررسی قرار داد:
1-نقش اروپا در گسترش صلح و دموکراسی در عرصه خارجی 2- نقش اروپا در گسترش صلح و دموکراسی در عرصه داخلی اروپا 
*نقش اروپا در گسترش صلح و دموکراسی در عرصه خارجی
اتحادیه اروپا در عرصه خارجی نتوانسته است با توجه به مسائل ذیل نقش مهمی را در روند صلح بین الملی ایفا نماید و گاه حتی در جنگ طلبی در عرصه سیاست خارجی نیز پیشتازبوده است. 
حضور کشورهای مهم اتحادیه اروپا در جنگهای عراق و افغانستان: اکثریت قریب الوقوع کشورهای مهم اتحادیه در جنگ امریکا با عراق شرکت کرده و در افغانستان نیز راه مشابهی را پیمودند.
1-افزایش ارسال تسلیحات توسط کشورهای مهم اتحادیه به کشورهای دیکتاتور خاورمیانه: در این زمینه می توان به ارسال سلاح توسط آلمان به عربستان سعودی و اهداء و ارسال زیردریایی اتمی به رژیم صهیونیستی توسط این کشور اشاره نمود.
2-اعلام آغاز جنگ علیه لیبی توسط انگلیس و فرانسه با حمایت مالی و معنوی آلمان. 
3-عدم موفقیت اتحادیه در جلوگیری از گسترش خشونتهای رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان
4-عدم موفقیت گروه چهارجانبه در ایجاد روند صلح خاورمیانه
5-افزایش اقدامات خصمانه و تحریمها علیه ایران به جای استفاده از زبان دیپلماسی. 
6-حمایت از رژیمهای دیکتاتوری در خاورمیانه: به نظر میرسد در تحولات موسوم به بهار عربی کشورهای مهم اتحادیه اروپا مجبور به اتخاذ واکنشهایی دموکراتیک مآبانه گردیدند، در حالی که عملاً در آغاز از وقوع چنین تحرکاتی خشنود نبودند. در همین حال با همراهی کشورهایی که دارای دیکتاتوری و سوابق نقض حقوق بشری هستند، تحولات بحرین را در عمل نادیده انگاشته و صرفاً به اعتراضات اعلامی تاکید ورزیدند و به نوعی در عمل راه همکاریهای بیشتر با این کشورها گام برداشتند. 
*نقش اروپا در گسترش صلح و دموکراسی درعرصه داخلی 
علیرغم آنکه گفته می شود اتحادیه اروپا نقش مهمی را در گسترش روند صلح دراین قاره داشته است، به نظر میرسد صرفاً بر مبنای دشمنی با بلوکی دیگر شکل گرفته است. مبنایی که می تواند در بحران اقتصادی امروزه به شدت شکننده بوده و این اتحادیه را از هم فرو پاشد. اتحادیه اروپا نشان داده است که به دلیل کثرت نظرات و تفاوت در منافع کلی دول عضو در تصمیم گیری ضعیف بوده و در قارۀ خود نیز نمی تواند حافظ صلح وامینت باشد. 
1-افزایش تحرکات تروریستی توسط راست گرایان افراطی و محبوبیت احزاب راست افراطی 
2-افزایش سیاستهای عدم تحمل و بردباری 
3-وقوع جنگ بالکان: اتحادیه اروپا نتوانست از وقوع جنگ و خونریزی دراین قاره جلوگیری کند و وقوع جنگ بالکان و کشته شدن بیش از 100 هزار نفر در دهه 90 همچنان در اذهان مردم اروپا و جهان باقی مانده است. این در حالی بود که خاتمۀ این خونریزیها تنها با دخالت امریکا میسر گردید .
4-گسترش نارضایتی ها و درگیرها در سطح داخلی اتحادیه: در سطح داخلی هم اکنون به دلیل مشکلات اقتصادی، راه پیمایی ها، اعتراضات و اعتصابات گسترده ای در کشورهای اتحادیه اروپا وجود دارد.
5-افزایش نگرشهای استقلال طلبانه و ملی گرایانه در سطح کشورهای قدرتمند و ضعیف اتحادیه: 
بحران اقتصادی در اتحادیه باعث گردیده تا کشورهایی مانند انگلیس مواضع مستقلانه تری را در سطح اتحادیه در پیش گرفته و بحث جدایی از اتحادیه اروپا را نیز مطرح نمایند. همچنین گرایش جدایی طلبانه در نزد کشورهای ضعیف مانند یونان همچنان تقویت می گردد و برای نخستین بار بحث چگونگی خروج کشورهایی که خواهان خروج از اتحادیه هستند، مطرح گردیده است. به نظر می رسد با افزایش قدرت اقتصادی آلمان کشورهای بسیاری در اتحادیه تمایل داشته باشند تا ابتدا از حوزه مالی یورو خارج شده و از سیاستهای اتحادیه عدول کنند.
به راستی با توجه به چنین کارنامه ای چرا این جایزه به اتحادیه اروپا تعلق گرفته است؟ 
به نظر میرسد اروپا با توجه به افزایش نگرشهای واگرایانه به ویژه در میان بخشهای وسیعی از مردم و افکار عمومی به دنبال دستاویز و بهانه ای برای تقویت جناحهای همگرایانه در اتحادیه و افزایش مشروعیت آن بود و این جایزه می توانست حداقل مشروعیت اتحادیه را در نزد مردم و نگرشهای واگرایانۀ آنها تقویت نماید، اما از سوی دیگر همین دلیل باعث شده است تا شائبه سیاسی بودن اعطای این جایزه بیش از بیش تقویت گردد.

کارشناس اروپا* 

26349