vanda

international relation

vanda

international relation

نوبلی برای اتحادی متفرق


نوبلی برای اتحادی متفرق 

اروپا - حسین طالبی*

خبر اعطای جایزه صلح نوبل به اتحادیه اروپا در روز جمعه موجب تعجب و واکنش بسیاری از مطبوعات اروپایی شد و بار دیگرشائبه سیاسی بودن این جایزه را مطرح ساخت. هرچند مرکل صدراعظم آلمان و شولتز رییس آلمانی پارلمان اروپا از این خبر استقبال نمودند اما جایزه صلح نوبل از هنگامی که در سال 2009 به اوباما رییس جمهور امریکا تعلق یافت، شائبه سیاسی بودن آن مطرح شد. (البته اعطای این جایزه در سال 1973 به هنری کسینجر نیز مساله ساز و بحث برانگیز شده بود). به گفتۀ مسئولان جایزه نوبل، اوباما به دلیل دیدگاه خویش در راستای دنیایی بدون سلاح های اتمی شایسته دریافت این جایزه گردید در حالی که عملاً چهارسال زمامداری وی ثابت شد که او نه تنها نسبت به کاهش تسلیحات اتمی امریکا اقدامی انجام نداده، بلکه حتی نتوانسته رژیم صهیونیستی را متعهد به NPT نموده و از فروش تسلیحات و زیر دریایی های اتمی به این کشور جلوگیری نماید. 
با عنایت به چنین دیدگاهی جایزه صلح نوبل تعلق گرفته به اتحادیه اروپا به مساله ای چالش برانگیز تبدیل شده است. براساس نظر کمیته نروژی صلح نوبل 27 کشور اتحادیه به دلیل حمایت از صلح و آشتی و گسترش دموکراسی و حقوق بشر در اروپا شایسته این جایزه شناخته شده اند. این شورا همچنین اعلام کرده است که قاره اروپا از یک قاره جنگ به یک قاره صلح تبدیل شده است. اما آیا به راستی چنین امری صحت دارد؟ 
اتحادیه اروپا اکنون از جنبه داخلی در بحران شدید اقتصادی غوطه ور است و میزان بیکاری در یونان، اسپانیا، پرتغال و ایرلند به بالاترین حد خود رسیده است. ازسوی دیگر نارضایتی مردم این کشورها و جنبش 99 درصدی در اروپا نیز گسترش و طرفدار یافته است. افزایش سیاستهای ملی گرایانه و راست گرایانه افراطی، اسلام هراسی و ترویج توهین به عقاید و باورهای مسلمانان و افزایش صادرات سلاح به کشورهای دیکتاتوری منطقه خاورمیانه و حمایت از شورشیان و ارسال سلاح به سوریه به جای تلاش برای یافتن راه حلی مسالمت جویانه از جمله اقدامات کشورهای آلمان، فرانسه و انگلیس به عنوان سه قدرت مهم اتحادیه اروپا طی سالیان اخیر بوده است. به همین منظور این موضوع را شاید بتوان از دو جنبه مورد بررسی قرار داد:
1-نقش اروپا در گسترش صلح و دموکراسی در عرصه خارجی 2- نقش اروپا در گسترش صلح و دموکراسی در عرصه داخلی اروپا 
*نقش اروپا در گسترش صلح و دموکراسی در عرصه خارجی
اتحادیه اروپا در عرصه خارجی نتوانسته است با توجه به مسائل ذیل نقش مهمی را در روند صلح بین الملی ایفا نماید و گاه حتی در جنگ طلبی در عرصه سیاست خارجی نیز پیشتازبوده است. 
حضور کشورهای مهم اتحادیه اروپا در جنگهای عراق و افغانستان: اکثریت قریب الوقوع کشورهای مهم اتحادیه در جنگ امریکا با عراق شرکت کرده و در افغانستان نیز راه مشابهی را پیمودند.
1-افزایش ارسال تسلیحات توسط کشورهای مهم اتحادیه به کشورهای دیکتاتور خاورمیانه: در این زمینه می توان به ارسال سلاح توسط آلمان به عربستان سعودی و اهداء و ارسال زیردریایی اتمی به رژیم صهیونیستی توسط این کشور اشاره نمود.
2-اعلام آغاز جنگ علیه لیبی توسط انگلیس و فرانسه با حمایت مالی و معنوی آلمان. 
3-عدم موفقیت اتحادیه در جلوگیری از گسترش خشونتهای رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان
4-عدم موفقیت گروه چهارجانبه در ایجاد روند صلح خاورمیانه
5-افزایش اقدامات خصمانه و تحریمها علیه ایران به جای استفاده از زبان دیپلماسی. 
6-حمایت از رژیمهای دیکتاتوری در خاورمیانه: به نظر میرسد در تحولات موسوم به بهار عربی کشورهای مهم اتحادیه اروپا مجبور به اتخاذ واکنشهایی دموکراتیک مآبانه گردیدند، در حالی که عملاً در آغاز از وقوع چنین تحرکاتی خشنود نبودند. در همین حال با همراهی کشورهایی که دارای دیکتاتوری و سوابق نقض حقوق بشری هستند، تحولات بحرین را در عمل نادیده انگاشته و صرفاً به اعتراضات اعلامی تاکید ورزیدند و به نوعی در عمل راه همکاریهای بیشتر با این کشورها گام برداشتند. 
*نقش اروپا در گسترش صلح و دموکراسی درعرصه داخلی 
علیرغم آنکه گفته می شود اتحادیه اروپا نقش مهمی را در گسترش روند صلح دراین قاره داشته است، به نظر میرسد صرفاً بر مبنای دشمنی با بلوکی دیگر شکل گرفته است. مبنایی که می تواند در بحران اقتصادی امروزه به شدت شکننده بوده و این اتحادیه را از هم فرو پاشد. اتحادیه اروپا نشان داده است که به دلیل کثرت نظرات و تفاوت در منافع کلی دول عضو در تصمیم گیری ضعیف بوده و در قارۀ خود نیز نمی تواند حافظ صلح وامینت باشد. 
1-افزایش تحرکات تروریستی توسط راست گرایان افراطی و محبوبیت احزاب راست افراطی 
2-افزایش سیاستهای عدم تحمل و بردباری 
3-وقوع جنگ بالکان: اتحادیه اروپا نتوانست از وقوع جنگ و خونریزی دراین قاره جلوگیری کند و وقوع جنگ بالکان و کشته شدن بیش از 100 هزار نفر در دهه 90 همچنان در اذهان مردم اروپا و جهان باقی مانده است. این در حالی بود که خاتمۀ این خونریزیها تنها با دخالت امریکا میسر گردید .
4-گسترش نارضایتی ها و درگیرها در سطح داخلی اتحادیه: در سطح داخلی هم اکنون به دلیل مشکلات اقتصادی، راه پیمایی ها، اعتراضات و اعتصابات گسترده ای در کشورهای اتحادیه اروپا وجود دارد.
5-افزایش نگرشهای استقلال طلبانه و ملی گرایانه در سطح کشورهای قدرتمند و ضعیف اتحادیه: 
بحران اقتصادی در اتحادیه باعث گردیده تا کشورهایی مانند انگلیس مواضع مستقلانه تری را در سطح اتحادیه در پیش گرفته و بحث جدایی از اتحادیه اروپا را نیز مطرح نمایند. همچنین گرایش جدایی طلبانه در نزد کشورهای ضعیف مانند یونان همچنان تقویت می گردد و برای نخستین بار بحث چگونگی خروج کشورهایی که خواهان خروج از اتحادیه هستند، مطرح گردیده است. به نظر می رسد با افزایش قدرت اقتصادی آلمان کشورهای بسیاری در اتحادیه تمایل داشته باشند تا ابتدا از حوزه مالی یورو خارج شده و از سیاستهای اتحادیه عدول کنند.
به راستی با توجه به چنین کارنامه ای چرا این جایزه به اتحادیه اروپا تعلق گرفته است؟ 
به نظر میرسد اروپا با توجه به افزایش نگرشهای واگرایانه به ویژه در میان بخشهای وسیعی از مردم و افکار عمومی به دنبال دستاویز و بهانه ای برای تقویت جناحهای همگرایانه در اتحادیه و افزایش مشروعیت آن بود و این جایزه می توانست حداقل مشروعیت اتحادیه را در نزد مردم و نگرشهای واگرایانۀ آنها تقویت نماید، اما از سوی دیگر همین دلیل باعث شده است تا شائبه سیاسی بودن اعطای این جایزه بیش از بیش تقویت گردد.

کارشناس اروپا* 

26349

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد