vanda

international relation

vanda

international relation

عربستان سعودی ، بازسازی سیستم کهنه یا تخریب آن

 آل سعود در عربستان از یکسو در داخل سعی دارند با تفکرات افراط گرایانه مقابله نموده و از سوی دیگر از این تفکرات در راستای منویات خویش در منطقه و بر انگیختن جنگهای مذهبی استفاده میجویند . این شمشیر دولبه ای است که روزی خود قربانی آن خواهند شد . نقش علمای اهل سنت نیز دراین راستا بسیار مهم است . آنان نیز به جای ایجاد تفکر وحدت میان مسلمانان بر تفرقه میان فرق مختلف مسلمان تاکید می ورزند .

عربستان سعودی در منطقه خاورمیانه همچنان از اهمیت شایانی در نزد متحدان غربی خویش برخوردار است. این کشور به برکت دلارهای نفتی سعی دارد تا سرچشمه های قدرت خویش را حفظ نموده و منبع مورد اطمینان تامین انر‍ژی برای دول غربی و امریکا بشمار می رود . همچنین اهمیت جغرافیایی عربستان با توجه به اینکه اماکن مذهبی یعنی مکه و مدینه در این کشور قرار دارد این کشور را کانون و نقطه تمرکز یک میلیارد و هشتصد میلیون مسلمان جهان قرار داده است که از این راه نیز هرساله درآمد قابل توجهی را کسب می نماید. هرچند این توجه بیشتر دارای ابعاد معنوی ومذهبی است و از جنبه اقتصادی ، این کشور بیشتر به فروش نفت وفراورده های نفتی ( در حدود ۹۲ درصد ) متکی است . 

اما عربستان سعودی با توجه به بهار عربی در کشورهای تونس ،مصر ولیبی با معضلات داخلی وخارجی فراوانی مواجه است . عربستان از یکسو نگرانی آن را دارد که بهار عربی نیز در مناطق داخلی عربستان نضج گرفته و تمایلات مردم به تغییر نظام سیاسی دراین کشور افزایش یابد . از سوی دیگر عدم حمایت امریکا از متحدین دیرینه خود مانند حسنی مبارک منجر به افزایش شک وتردید نسبت به تکیه بیش از حد این کشور بر امریکا گردیده است . به نظر می رسد عربستان درطی سالهای آینده از لحاظ داخلی وخارجی با مشکلات فراوان وعدید ه ای روبرو خواهد بود .

۱- مشکلات داخلی عربستان :

الف – عدم رعایت حقوق بشر : عربستان سعودی دارای ضعیفترین کارنامه حقوق بشری در خاورمیانه است . این کشور دارای هیچ گونه ساز وکار ونهاد حقوق بشری نبوده و حقوق ۹ میلیون زنان سعودی تحت الشعاع حقوق مردان قرار دارد. همچنین ۸ میلیون کارگر دراین کشور از عدم رعایت حقوق اولیه خویش رنج میبرند . قوانین حقوق زنان در عربستان به گونه ای است که در آن زنان از کمترین مشارکت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برخوردارند تا جایی که تا چندی پیش زنان عربستانی از حق شرکت در انتخابات محروم بودند.

روزنامه آمریکایی واشنگتن تایمز در گزارشی ضمن اشاره به اجرایی شدن حق رای زنان عربستان در انتخابات ملی سال ۲۰۱۵ نوشت: حق مشارکت در انتخابات برای زنان در سال ۲۰۱۵ به این معنی است که زنان عربستان همچنان از حق شرکت محروم خواهند بود.

زنان در عربستان از حق رانندگی و داشتن گواهینامه نیز محروم هستند. دادگاه عربستان در مهرماه سال ۹۰ یک زن سعودی را به دلیل رانندگی به ۱۰ ضربه شلاق محکوم کرد. همچنین تاکنون زنان دیگری نیز به دلیل رانندگی از سوی نیروهای پلیس این کشور بازداشت شده اند.بر اساس برخی گزارش های منتشر شده از تبعیض جنسیتی در عربستان، زنان حتی از داشتن تلفن همراه در این کشور محروم هستند و در صورت ورود به برخی مکان های عمومی باید یکی از محارم آن ها را همراهی کند. زنان عربستان برای خروج از منزل نیز باید از یکی از مردان فامیل اجازه کسب کنند. بر اساس این قوانین زنان در انتخاب همسر و حق مالکیت پس از مردان و در درجه دوم اهمیت قرار دارند.

نقض حقوق کارگران خارجی، حاکمیت اقلیت بر اکثریت مردم، اذیت و آزار شیعیان، بازداشت خودسرانه فعالان سیاسی، فساد اداری، مالی و سیاسی از دیگر موارد نقض حقوق بشر در عربستان است که از سوی فعالان حقوق بشر سعودی مطرح می شود. هرچند در اوائل سال میلادی ۲۰۱۳ ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی برای اولین بار در تاریخ این کشور ۳۰ زن را به‌عنوان عضو شورای مشورتی این کشور معرفی کرد اما این اقدام نیز نخواهد توانست چندان تاثیری را بر اعاده حقوق ازدست رفته زنان دراین کشور داشته باشد .

ب- جمعیت ناهمگون و اشتغال : عربستان سعودی بر اساس آمارهای سال ۲۰۱۰ دارای بیش از ۲۵ میلیون جمعیت است که از این تعداد ۳۱ درصد ریشه در کشورهای دیگری مانند پاکستان ، مصر ، یمن ، بنگلادش و فلیپین دارند. مهمترین نگرانی مردم عربستان عدم اشتغال ، فساد، کمبود مسکن و فعالیت گروههای تروریستی افراطی به شمار می رود . ‘خلف الحربی’، روزنامه نگار سعودی در مقاله ای در روزنامه ‘عکاظ’ عربستان از سیاست های آل سعود در تقسیم ناعادلانه ثروت در عربستان انتقاد کرد وافزود ۶۰ درصد عربستانی های زیر خطر فقر هستند افزایش بیکاری در جوانان عربستان تمایل آنها را برای سرنگونی ساختار سنتی این کشور افزایش داده است هرچند برخی نیز خواستار اصلاح ساختار نظام هستند . پیدا کردن شغل برای سه میلیون عربستانی تا سال ۲۰۱۵ و برای شش میلیون نفر تا سال ۲۰۳۰٫ علی‌رغم فشار شدید دولت بر کمپانی‌های خصوصی برای استخدام شهروندان عربستانی، از جمله مشکلات این کشور است .تا سال ۲۰۰۹ همچنان ۹۰ درصد از کارمندان بخش خصوصی در این کشور را افراد خارجی تشکیل می‌دادند. ساختار جمعیتی عربستان به دوگروه عمده وفاداران به ال سعود و بقیه جامعه عربستان سعودی تقسیم میشوند . وفاداران آل سعود بر اساس وابستگیهای قبیله ای و ‌تفاوتها ایدئولوژیکی به گروههای مختلفی تفسیم شده اند که مهمترین جناح در این کشور موسوم به قبلیه” سدیریون هفت ” از منطقه نجده میباشند که خواستگاه و پایگاه ایدئولوژی وهابی در ۳۰۰ سال پیش بوده مجسوب میشود.

ج – مخالفین آل سعود : فعالان سنی اسلام گرا ، لیبرالها ، شیعیان و برخی از قبائل معروف در عربستان سعودی جزو مخالفان عمده سلطنت آل سعود محسوب می شوند. تاثیرات بیداری اسلامی در کشورهای مصر و تونس موجب تحرکاتی از سوی مخالفین نظام ال سعود در این کشور گردید که با سرکوب این رژیم مواجه شد . دراین راستا در منطقه شرقیه که عمدتا ۱۰ درصد جمعیت شیعی عربستان در آنجا حضور دارند بر اثر تظاهرات متناوب برعلیه سیاستهای تبعیض آمیز آل سعود ۱۲ تن جان خود را از دست دادند . سیستم قبیله ای این کشور نقطه ضعف عربستان محسوب میشود . تا چند دهه پیش اغلب ساکنین عربستان قبائلی بودند که به نقاط مختلف کوچ میکردند اما اکنون بیشتر این قبایل در مناطق مختلف عربستان ساکن شده اند . در چنین حالتی نیاز به یک سیستم فدرالی در عربستان تنها خواهد توانست این کشور را از فروپاشی وجنگهای قبیله ای نجات دهد . از سوی دیگر این کشور به ظاهر سعی در مبارزه با گروههای تروریستی مانند القاعده را دارد اما عمدتا ‌آز آنان در اجرای سیاست خارجی و منویات خویش استفاده میکند . این مساله میتواند استفاده از شمشیر دولبه ای باشد که روزی عربستان سعودی را نیز تهدید خواهد کرد .

د- مساله آینده قدرت : جوانان عربستانی درباره انتقال قدرت سیاسی از ملک عبدالله به نسل بعدی پادشاهان عربستان نیز نگران هستند. در این دوره بروز تنش‌های قبیله‌ای و منطقه‌ای بسیار محتمل است و احتمالاً بر سر تقسیم ثروت نفتی در این کشور نیز درگیری‌های جدیدی رخ خواهد داد. ضعف وکهولت سن بن عبدالعزیز پادشاه عربستان سعودی منجر به افزایش رقابت در مبحث جانشینی وی در بین گروههای وفادار به آل سعود گردیده است . برخی اعتقاد تلاش دارند تا سکان قدرت را باید به دست نسل دوم آل سعود سپرده و برخی همچنان بر لزوم حفظ دیدگاههای سنتی تاکید دارند . اما به نظر می رسد آل سعود با توجه به تحولات بهار عربی با ادامه سیستم کهنه وساختار قدیمی خود درآینده دچار مشکلاتی خواهند گردید .به دلیل عدم وجود ساختار سیاسی مناسب همانند انتخابات و همچنین عدم وجود احزاب در این کشور نقش قبایل موجود و وفاداری به آنها بخش مهمی از زندگی روزمره مردم این کشور را تشکیل می دهد . ساختار قبیله ای عربستان به دوگروه عمده وفاداران به ال سعود و بقیه جامعه عربستان سعودی تقسیم میشود . پارلمان مشورتی آل سعود که اخیرا ۱۵ درصد آن نیز به زنان اختصاصی داده شد در حقیقت آراستن ظاهری یک بنای کهنه است که هیچ نقش و قدرت تصمیم گیری نیز برا ی این پارلمان متصور نیست .

۲- مشکلات خارجی عربستان

الف – بهار عربی وبرخوردهای متفاوت عربستان : عربستان سعودی با توجه به بیداری اسلامی با مشکلات عدیده ای روبرو گردیده است . سیاست نامتوازن این کشور در قبال تحولات یمن ،‌مصر وتونس و حمایت از حکام این کشورها وپناه دادن به سران فاسد این کشورها و سرکوب مستقیم قیام مردم بحرین در حالی انجام می گردد که عربستان به حمایت از شورشیان لیبی و سوریه پرداخته است . این سیاست دوگانه نشان می دهد که عربستان به شدت در جستجوی تغییرات خاصی در منطقه است که به افزایش قدرت حکام این کشور بیافزاید تا بدین ترتیب ضمن حفظ نظام پادشاهی براین کشور میزان نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد . عربستان مهمترین تامین کننده مالی ،‌ تجهیزات و سلاح برای شورشیان لیبی و سوریه بوده است . ضعف این کشور در قبال برخورد با رژیم صهیونیستی و تلاش انها برای مواجه با انقلابهای مردمی درمصر ، تونس ، یمن وبحرین باعث شده است تا مردم عربستان نیز با دیده تحقیر به اقدامات حکام خود بنگرند . هرچند این کشور سعی نمود تا با حمایت از گروههای سلفی طرفدار خود در کشورهای یاد شده تا حدودی شکستهای اخیر خود را التیام بخشد اما عربستان با از دست دادن متحدین دیرینه خود در منطقه از یکسو دریافته است که آمریکا نیز در هنگام بروز مشکلات داخلی از متحدین خویش حمایتی به عمل نیاورده و در جستجوی راه حل های جانشینی بر خواهد آمد به همین دلیل هم اکنون حکام عربستان احساس می کند که درموضع ضعف قرار گرفته اند که این مساله در نهایت منجر به تضعیف هرچه بیشتر نظام سلطنتی عربستان در آینده خواهد انجامید . با توجه به چنین نگرشی عربستان در جستجوی متحدین منطقه ای جدیدی بر خواهد آمد به نظر میرسد یکی دیگر از دلایل حمایت عربستان از پیگیری موضوع اتحاد در شورای همکاری خلیج فارس نیز ادامه حیات خاندان سلطنتی و در نتیجه افزایش قدرت این کشور در عرصه منطقه ای است . پس از بهارعربی و بیداری اسلامی مصر خواهد توانست در صورت مقابله با بحرانهای اقتصادی و با درایت رهبران سیاسی آن در طی سالیان آینده به جایگاه اصلی خود یعنی رهبریت جهان عرب بازگردد . این وضعیت موجب تضعیف هرچه بیشتر عربستان گردیده که تنها با تاکید بر مقابله با تهدیدات ساختگی وتلاش برای ایجاد توازن قوا در منطقه خواهد توانست قدرت خویش را افزایش دهد .

ب – ایران بهانه ای برای بقای قدرت سلطنتی عربستان : از سوی دیگر غرب و رژیم اسراییل با همکاری عر بستان سعی در افزایش ایران هراسی در منطقه داشته تا بدین ترتیب علاوه بر تحکیم پایه های سلطنت دراین کشور توجه مردم عربستان را از نقاط ضعف داخلی بسوی عوامل خارجی جلب نموده تا به این ترتیب ضمن حفظ ثبات داخلی دراین کشور زمینه افزایش حمایت از سوی غربی ها را برای تامین سلاحهای مورد نیاز خود فراهم اورند . این یک بازی دو سویه و دو طرفه است . از یکسو عربستان به عنوان جانشین دولت حسنی مبارک در مصر تامین امنیت رژیم صهیونیستی و تامین انرژی برای کشورهای غربی را برعهده گرفته و از سوی دیگر دول غربی امنیت منطقه و تضعیف هرچه بیشتر ایران را برای آنان تضمین خواهند نمود. در حالی که دول منطقه با همکاری ایران بهتر خواهند توانست امنیت منطقه خلیج فارس را تامین نموده وبه منویات خویش نائل گردند وایران بارها اعلام کرده است که حاضر است با کشورهای عرب همسایه خویش در امنیت منطقه مشارکت جوید. در حالی که همانگونه که هانتیگتون در کتاب خود جنگ تمدنها به آن اشاره می کند تلاش دول غربی علاوه بر ایران هراسی ، افزایش درگیریهای قومی و مذهبی و افزایش اختلافات شیعه و سنی در منطقه است. به نظر میرسد سناریوی هانتیگتون توسط کشورهای غربی در منطقه کلید خورده است .

ج- حقوق بشر و معیارهای دوگانه غرب : درحالی که عربستان سعودی بارزترین ناقض حقوق بشر در منطقه بشمار می آید لکن از حمایت کامل غرب دراین زمینه برخوردار بوده وکمتر درارتباط با نقش حقوق بشر دراین کشور در عرصه بین المللی انتقاد می گردد . گواه این موضوع اظهارنظرات برخی از سیاستمداران غربی است . بطور مثال برخی از سیاستمداران آلمانی همانند فولکر کائودر، رئیس فراکسیون حزب سوسیال مسیحی آلمان در پارلمان این کشور که در گفتگو با ویژه‌نامه هفتگی “ولت ام زونتاگ” دراین زمینه اظهار داشته است : “این درست است که در عربستان آزادی دینی وجود ندارد و گرایشات ضدسامی در این کشور دیده می‌شود”، ولی این کشور “نقشی مهمی را در منطقه دارد و وزنه‌ای در قبال ایران است”.

ج – توان مالی عربستان عاملی برای اعمال نفوذ و اقدامات تروریستی : شاید به جرات بتوان گفت عربستان نقش بیشتری را در تامین مایحتاج گروههای تروریستی نسبت به لیبی داشته است اما این مساله به دلیل وجود یک دولت مستقل در خاورمیانه یعنی ایران غالبا توسط متحدین غربی عربستان نادیده گرفته شده و کمتر مورد بحث قرار گرفته شده است . هرچند این کمکها گاهی نیز دوطرفه بوده وعربستان سعی نموده تا با استفاده از قدرت مالی خود آمریکا را برای اجرای سیاستهای خویش وارد درگیریهای منطقه ای نماید .

در چند دهه گذشته این کشور از یکسو با فروش نفت خود به اقتصاد غرب کمک نموده و در مقابل امریکا نیز در سال ۲۰۱۱ بیش از نیمی از ۶۶ میلیارد فروش تجهیزات نظامی خود را به عربستان سعودی اختصاص داده است . همچنین عربستان برخی از هزینه های عملیات نظامی امریکا را در نقاط مختلف دنیا تقبل نموده است . عربستان در دهه ۷۰ با کمک به سومالی ،یمن جنوبی و زییر میلیارد ها دلار هزینه نمود . نقش برجسته این کشور در کمکهای میلیاردی به جنگجویان اسلامی در افغانستان و تاسیس مدارس اسلامی برای مقابله با شوروی سابق همچنان در اذهان تاریخ وسیاستمداران جهان باقی است . این کمکها منجر به شکل گیری القاعده وطالبان گردید که همچنان به گفته تعدادی از سیاستمداران آمریکایی کمک برخی از متنفذین و ثروتمندان عربستان به این سازمانهای تروریستی ادامه دارد . عربستان همچنین در لیبی کمکهای فراوانی را به مخالفان معمر قذافی اهدا نمود و اکنون نیز با ارسال سلاح به مخالفین بشار اسد سعی دارد تا این کشور را هرچه بیشتر دچارآشوب و هرج و مرج نموده و از چنین وضعیتی حداکثر بهره برداری لازم را ببرد در حالی که اتخاذ چنین سیاستهایی تنها به سود رژیم صهیونیستی تمام شده است . در حقیقت عربستان بدون توجه به احتمال بروز تنشها در منطقه تنها به افزایش تنازعات منطقه ای بین شعیان وسنی ها دامن میزند . نقش این کشور در عراق ، یمن وسوریه بیشتر به جای اینکه ثبات وصلح را به ارمغان بیاورد تشنج و بی ثباتی را برای منطقه و کشورهای منطقه بوجود آورده است که این مساله بی تردید بتدریج بر مسائل داخلی عربستان نیز نقش قابل توجهی خواهد گذارد . تلاش این کشور برای نفوذ در لیبی ومصر و … از سوی برخی از مردم این کشورها تلاشی برای بی ثبات کردن آنها تلقی می گردد . به نظر می رسد توان مالی فراوان عربستان و قطر آنان را بسوی حمایت از گروههای تروریستی سوق داده است . که پیگیری چنین رهیافتی برای آینده این کشورها چه در عرصه بین المللی و داخلی مفید نخواهد بود . نبرد بین سنت و مدرنیته و روش این نبرد در عربستان سعودی موجب بروز چالش های منطقه‌ای خواهد گردید که هم اکنون هم مملو از افراط‌گرایی دینی و تحولات سریع سیاسی است.

بر آیند

آل سعود در عربستان از یکسو در داخل سعی دارند با تفکرات افراط گرایانه مقابله نموده و از سوی دیگر از این تفکرات در راستای منویات خویش در منطقه و بر انگیختن جنگهای مذهبی استفاده میجویند . این شمشیر دولبه ای است که روزی خود قربانی آن خواهند شد . نقش علمای اهل سنت نیز دراین راستا بسیار مهم است . آنان نیز به جای ایجاد تفکر وحدت میان مسلمانان بر تفرقه میان فرق مختلف مسلمان تاکید می ورزند . چنین نگرشی در منطقه منجر به آسیبهای فراوانی در کشورهای خاورمیانه خواهد گردید که بار دیگر افکار انحرافی منجر به ایجاد برادر کشی و آوشیهای منطقه ا ی خواهد گردید که دراین میان هیج کشوری حتی عربستان سعودی از این آسیبها در امان نخواهد بود . به نظر می رسد حکام آل سعود باید در سیاستهای خویش تجدید نظر نموده و دشمن را درمیان تفکرات خویش جستجو نمایند . عربستان کشور مدرنی به برکت دلارهای نفتی به نظر میرسد اما در لوای این ساختارمدرن ساختار قبیله ای این کشور همچنان دست نخورده باقی مانده است . به نظر میرسد به دلیل عدم وجود ساختار سیاسی مناسب همانند انتخابات و همچنین احزاب در عربستان سعودی نقش قبایل موجود و وفاداری به آنها در این کشور همچنان بخش مهمی از زندگی روزمره مردم عربستان را تشکیل دهد . دراین راستا عربستان سعی دارد تا با مقابله با ایران به هویت ملی خاصی را ایجاد نماید اقدامی که به نظر میرسد با توجه به شکل گیری این کشور توسط استعمارگران انگلیسی به سالیان متمادی و ایجاد باورهای جدید نیاز خواهد داشت .

بحرین؛ دو سال پس از قیام

بحرین؛ دو سال پس از قیام/آل خلیفه از نفود ایران هراسان است 

خاورمیانه - مردم بحرین از حضورنظامیان سعودی برای

 سرکوب آنان ناخرسند بوده و سفر شاهزادگان سعودی برای خوشگذرانی به این کشور را تحمل نمی کنند.


حسین طالبی

با گذشت دو سال از تحولات جهان عرب، دور تازۀ مذاکرات میان مخالفین بحرینی و آل خلیفه آغاز شده است. به رغم عدم پایبندی به تعهدات که مکرراً از سوی در پادشاه و نخست‌وزیر مشاهده شده، رسانه‌ها از مثبت بودن روند مذاکرات سخن به میان آورده‌اند. بحرین در حالی دو سال بحرانی را پشت سر گذاشت که سازمان‎های مدافع حقوق بشر بارها نسبت به دولت در خصوص نقض حقوق بشر هشدار داده بودند. پارلمان اروپا در اتفاقات سال 2011 در بحرین سعی کرد تا نسبت به برخوردهای تند و نقض حقوق بشر دراین کشور بیانیه‌هایی صادر کند. این حرکت هرچند اقدام درستی تلقی می گردید، اما از سوی متحد فراآتلانتیکی اتحادیه یعنی آمریکا مورد حمایت و پشتیبانی قرار نگرفت. اتحادیه اروپا در سال 2007 قبل از شروع تظاهرات مردمی در بحرین هیئتی را به این کشور اعزام کرد که مطالعه گزارش سفر این هیئت، در ارتباط با وضعیت بحرین خالی از لطف نیست: « بحرین دارای موقعیتی استراتژیک است که پایگاه پنجم آمریکا در آنجا قرار گرفته است. مقامات بحرینی از نفوذ ایران بر 70 درصد جمعیت شیعیان این کشور می‌هراسند. بسیاری از شیعیان از اینکه توسط اقلیت سنی در حاشیه قرار گرفته‌اند ناراضی و ناخرسند هستند. تعداد فراوانی از نمایندگان مجلسین شورا و نواب بر این نکته تأکید می ورزند که اتحادیه اروپا باید در منطقه نقش بیشتری را ایفاء کند زیرا آمریکاییها چندان به سخنان رهبران عرب توجهی نمی کنند و اروپاییها باید نفوذ کلام خود را برای متقاعد کردن امریکاییها استفاده نمایند. اغلب این نمایندگان اظهار می‌دارند اتحادیه اروپا در بحرانهای منطقه‌ای از جمله عراق و افغانستان و حتی مساله هسته‌ای ایران ... دنباله روی سیاستها و تصمیمات امریکا است »
با افزایش تحولات بیداری اسلامی (موسوم به بهار عربی) بحرین نیز در فوریه سال 2011 شاهد اعتراضات مسالمت جویانه شیعیان و اقلیت سنی مردم این کشور علیه ظلم و ستم هیات حاکمه بود که خواهان اصلاحات نظام سیاسی بحرین بودند. این اعتراضات منجر به ایجاد حکومت نظامی و سرکوب مردم با طلب استمداد و کمک از نیروهای ضدشورش همسایه یعنی عربستان گردید. سرکوب فوق منتهی به کشته شدن بیش از 50 نفر در این کشور گردیده و بسیاری از فعالان سیاسی و روزنامه‌نگارها و بلاگرها را نیز روانه زندان نمود. همچنین کارگران زیادی به دلیل حمایت از جمعیت تظاهرات‌کننده از محل کار خویش اخراج شدند. در واکنش به این اقدامات سرکوبگرانه هیئت جنبش الوفاق بحرین که قویترین فراکسیون مخالف نظام در شورای نواب بود، نمایندگان خود را از مجلس نواب خارج ساختند . علیرغم ادعاهای بحرین مبنی بر حمایت و دخالت ایران در تحولات این کشور، کمیسیون حقیقت‌یابی که توسط دولت بحرین برای بررسی تحولات بوجود آمده شکل گرفت در گزارش نهایی خود اظهار داشته است که هیچ گونه ارتباطی میان تظاهر کنندگان با ایران وجود نداشته و از دولت درخواست نمود تا کارگران اخراج شده را دوباره به مشاغل و کارهای خود بازگرداند. این گزارش همچنین خواستار آن شد تا دولت ضمن رعایت حقوق و آزادیهای اساسی مردم نسبت به آزادی زندانیان سیاسی اقدام نموده و شکنجه مخالفین و زندانیان را نیز متوقف نماید. اما این درخواست‌ها توسط حکام آل خلیفه نادیده گرفته شده و تنها منجر به تعویض رییس مصری گروه تحقیق گردید. از آن زمان تاکنون پارلمان اروپا سعی نموده است تا هر از چندی با توجه به این گزارش هیئت حاکمه بحرین را تشویق به گسترش آزادی‌های اساسی و افزایش دموکراسی در این کشور نماید. اما این اقدامات تاکنون موفقیتی را به همراه نداشته است. در چنین رهیافتی پارلمان اروپا در آخرین بیانیه خود تحت عنوان وضعیت حقوق بشر در بحرین ( P7_TA-PROV(2013)0032) درخواست نمود تا دولت با توقف خشونتها به آزادی زندانیان سیاسی پرداخته و حقوق اساسی مردم را رعایت نماید و ضمن درخواست از دولت بحرین برای رفع ممنوعیت تظاهرات، از کشورهای جهان خواستار آن شد تا نسبت به ارسال تجهیزات ضدشورش مانند گاز اشک آور و باتوم به بحرین اجتناب ورزند. این بیانیه همچنین در ادامه خواهان اعطای روادید برای ورود خبرنگاران و فعالان حقوق بشری گردیده است. 
تنها موردی که اتحادیه و پارلمان اروپا به دلایل مباحث اقتصادی(شورای همکاریهای خلیج فارس ششمین مقصد صادراتی عمده اتحادیه می باشد) و امنیت انرژی در نظر نگرفته‌اند، محکومیت دخالت برخی کشورهای جهان در صحنه سیاسی بحرین است. عربستان سعودی برادر بزرگ کشورهای عرب خلیج فارس و تنها کشور همسایه‌ای که از طریق خطوط و راههای مواصلاتی زمینی به این کشور مرتبط است، امنیت و بقای خود را در امنیت و بقای آل خلیفه می‌بیند زیرا سقوط سلسله‌های پادشاهی زمینه را برای سقوط این گونه رژیم‌‌ها در منطقه افزایش داده و همچنین بر افزایش تنش‌ها در منطقه شیعه‌نشین شرقیه عربستان سعودی خواهد افزود. در سمت مقابل نیز مردم بحرین از حضور نظامیان سعودی برای سرکوب آنان ناخرسند بوده و سفر شاهزادگان سعودی برای خوشگذرانی به این کشور را تحمل نمی کنند. 
به نظر میرسد دولت آمریکایی دموکرات اوباما به دلیل حضور پایگاه نظامی پنجم خود در این کشور از انتقادات متحدان اروپایی خود حمایت نمی کند و حتی تمایلی نسبت به تغییر وضعیت موجود در این کشور ندارد. ممکن است اتحادیه و پارلمان اروپا تمایل داشته باشند که بار دیگر هیاتی را جهت ترغیب مقامات این کشور به پیگیری و اجرای مفاد گزارش کمیسیون تحقیقی که توسط خود حکام این کشور برگزیده شد اعزام نمایند، اما به نظر می رسد علاوه بر مخالفت آمریکا و عربستان، بسیاری از مقامات بحرینی که در سال 2007 از اتحادیه اروپا خواهان پیگیری یک سیاست مستقل‌تر از آمریکا بودند شاید دیگر چنین تمایلی نداشته و بیشتر خواهان پیروی اتحادیه از سیاستهای آمریکا وعربستان در منطقه باشند. در حالی که این بار این مردم بحرین هستند که خواهان نقش قویتر و فاصله بیشتر سیاستهای اروپا از سیاستهای آمریکا و عربستان در منطقه هستند. هرچند بعید به نظر می رسد دول اروپایی سیاست و ارتباطات مستحکم خود با آمریکا وعربستان را فدای احیای حقوق بشر و دموکراسی در بحرین نمایند.
دردور جدید مذاکرات، اگر آل خلیفه ضمن پذیرش حقوق اکثریت مردم بحرین به خواستهای آنان در مشارکت سیاسی بیشتر در تعیین سرنوشت خویش احترام بگذارند، این مساله علاوه بر نشان دادن بلوغ ملت بحرین موجب کاهش دخالت کشورهایی همچون آمریکا وعربستان در تعیین سرنوشت این کشور خواهد شد. 

اولویتهای اروپا وآمریکا در خاورمیانه

مسابقۀ ۲۰۱۳ آغاز شد 



اروپا - حسین طالبی

اروپا و آمریکا پس از پایان جنگ سرد به ویژه در مسائل واولویتهای سیاست خارجی خود در قبال تحولات خاورمیانه دچاراختلاف نظر شده‌اند. این اختلاف نظرات در بسیاری از سیاستهای دو طرف شاید نمود چندانی نیافته اما در پاره‌ای اوقات این اختلافات سبب شده تا اروپا فاصله خود را در برخی مسائل منطقه ای با سیاستهای آمریکا حفظ کند. به همان میزان که آمریکا توجه خود را از مسائل خاورمیانه به مسائل خاور دور و چین معطوف می کند، علاقه ونقش اروپا به مسائل خاورمیانه افزایش می یابد. به نظر می رسد نخستین حرکت مداخله جویانه نظامی انگلیس و فرانسه در لیبی تقسیم کار نامشهودی بود که در روابط فراآتلانتیکی شاهد آن بودیم. هرچند اختلاف نظرات آمریکا و اروپا در ارتباط با خاورمیانه به گونه ای نیست که اروپا و آمریکا را از همکاری در منطقه خاورمیانه باز دارد اما وجود این اختلافات می تواند باعث شکافهایی در سطح راهبردهای استراتژیک منطقه ای دو طرف گردد. 
در حالی که آمریکا اولویتهای خویش را در خاورمیانه مبارزه با تروریسم و محو منطقه از سلاحهای کشتارجمعی می بیند، اروپا بر این هدف اصرار دارد که مسئله روند صلح خاورمیانه مهمترین اولویت خاورمیانه بوده و باید چنین روندی را احیاء نمود. این اصرار ناشی از این مساله است که اروپا نسبت به منطقه همسایه خویش(خاورمیانه) دارای نگرانی هایی جدی است که تا حدودی بر واقعیات محیطی مبتنی می باشد. باید اذعان نمود تحولات خاورمیانه چه به صورت مستقیم وغیرمستقیم تاثیراتی بر این کشورها برجای می گذارد، از هجوم آوارگان کشورهای خاورمیانه به اروپا تا دغدغه امنیت انرژی و اقتصادی از جمله نگرانیهای مهم دول اروپایی قلمداد می شود. 
اما آمریکا به دلیل دوری از منطقه خاورمیانه به مسائل این منطقه به صورت آرمانی و غیرواقع بینانه نگریسته و تنها تلاش واقع بینانه آمریکا با استفاده از تئوری واقع گرایان کلاسیک سعی این کشور برای ایجاد توازن قوا در منطقه خاورمیانه است تا بتواند از حضور خود در خاورمیانه کاسته و ضمن آمادگی برای خروج نیروهای خود از افغانستان با نفوذ روزافزون چین مقابله نماید. مهمترین نشانه های اختلاف نظرات اروپا و آمریکا را شاید بتوان در مسائل ذیل خلاصه نمود:
1- امنیت انرژی و اقتصادی: آمریکا با توجه به اینکه نفت مورد نیاز خود را تولید می کند، چندان نیازی به نفت منطقه خاورمیانه نداشته و تنها باز بودن شاهراه انرژی تأثیری روانی بر اقتصاد جهانی دارد که بالطبع می تواند بر اقتصاد آمریکا نیز تأثیرگذار باشد. اما تعریف امنیت انرژی موردنظر آمریکا با تعریف امنیت انرژی اروپا متفاوت است؛ در حالی که آمریکا نسبت به افزایش قیمت انرژی نگرانی دارد، نگرانی اروپا علاوه بر مسئله افزایش بهای انرژی در دسترس بودن و نیاز حیاتی این کشورها به این عنصر حیاتی است. بنابراین اروپا علاوه بر تعامل بیشتر اقتصادی با منطقه خاورمیانه (در حدود سه برابر بیشتر از امریکا) به منابع مهم انرژی این کشورها نیز به عنوان ذخائرآینده خود چشم دوخته است. برای نیل به این منظور ثبات در خاورمیانه نقش مهمی را در افزایش امنیت اقتصادی وانرژی ایفاء می نماید.
2- هجوم آوارگان و جمعیت مسلمانان اروپا: دغدغه دیگر اروپایی ها در ارتباط با مسائل خاورمیانه به جمعیت روزافزون مسلمانان در این کشورها بازمی گردد. جمعیت مسلمانان در اروپا بین 18 تا 25 میلیون نفر تخمین زده می شود، در حالیکه جمعیت مسلمانان امریکا در حدود 5 الی 10 میلیون نفر برآورد می شود. مسلمانان اروپا همچنین نقش برجسته‌تری در سیاستهای جاری دول اروپایی ایفاء می کنند. این در حالی است که لابی یهودیان آمریکا نقش مهمی را در حمایت از رژیم صهیونیستی داشته و تنها سعی در تقویت این رژیم در منطقه خاورمیانه دارد. 
از سوی دیگر اروپای مسیحی تا حدودی دغدغه مسیحیان کشورهای خاورمیانه بویژه پس از وقوع بهار عربی و شکوفایی اسلامی را نیز مد نظر دارد. بر اساس دلایل فوق اروپا سعی دارد تا ضمن ارائه بسته های مالی واقتصادی ثبات و امنیت را در خاورمیانه افزایش داده تا به این ترتیب بتوانند همچنان از منافع اقتصادی با کاهش بحرانهای منطقه‌ای بهره برداری نمایند. 
3- فرزند نامشروع آمریکا در خاورمیانه: بسیاری از اروپایی ها براین باورند که آمریکا در افغانستان و عراق بیهوده درگیر شده و سیاست نامتوازن و استفاده از استانداردهای دوگانه و حمایت کامل آمریکا از رژیم صهیونیستی کاری عبث و نادرست است. آنها براین اعتقادند امریکا باید فعالیت بیشتری نموده تا رژیم صهیونیستی را به پای میز مذاکره بازگرداند . 59 درصد اروپاییها اسراییل را تهدیدی جدی برای صلح جهان می دانند. البته چنین دیدگاهی به دلیل نقض حقوق بشر توسط این رژیم و حمله به کشورهای همسایه خود و حتی فراتر ازآن(مانند سودان) باعث شده تا از دید افکار عمومی اروپا، رژیم اسراییل خطرناکترین تهدید برای روند صلح جهانی به شمار رود. امروزه این فرزند نامشروع اروپا وامریکا سعی دارد تا همه امکانات و منافع کشورهای اروپایی وآمریکایی را به خدمت خود گرفته و از آن برای بقای خویش استفاده نماید. نمونه بارز این اختلاف را می توان در رأی کشورهای اروپایی برای عضویت ناظر دولت فلسطینی در سازمان ملل مشاهده نمود. درحالی که اروپا سعی در امتیازدهی به فلسطین داشت، امریکا از هرگونه رأی و توافق ضمنی برای به رسمیت شناخته شدن دولت فلسطین خودداری نمود.
4- خاورمیانه عاری از سلاح هسته ای: اولویت دیگر آمریکا مبنی بر عاری نمودن خاورمیانه از سلاحهای کشتارجمعی نیز بنا بر نظر برخی از دول اروپایی اولویتی جدی بشمار نمی رود. زیرا لغو دومین نشست خاورمیانه عاری از سلاحهای هسته ای توسط آمریکا نشان داد که چنین اولویتی در دستور کار این کشور نیست و آمریکا تنها سعی دارد تا بر حمایت کامل خود از این رژیم در منطقه بیافزاید.
جورج بوش در سال 2004 در ملاقات با تونی بلر نخست وزیر وقت انگلیس بر ایجاد یک کشور فلسطینی تاکید نموده بود، اما در عمل دولت دموکرات اوباما که- از جنبه شعاری، بیشتر معتقد به رعایت حقوق و قوانین بین المللی است- به همراه چند کشور کوچک مخالفت خود را با چنین مساله ای ابراز داشتند. این درحالی بود که دول اروپایی از همراهی با این سیاست آمریکا سرباز زده و برخی از این کشورها این موضوع را پذیرفته شده قلمداد نموده و برخی دیگر نیز به آن رأی ممتنع دادند. هر چند اخیراً آمریکا سعی کرده است تا روند گفتگوهای صلح میان دوطرف را احیا نماید اما به نظر میرسد چنین امری با توجه به حمایت بی دریغ امریکا و استفاده از استانداردهای دوگانه غیرممکن خواهد بود و تنها یک اقدام نمادین توسط این کشور قلمداد می گردد.
5- مبارزه با تروریسم بین المللی: از اولویتهای دیگر آمریکا مبارزه با تروریسم بین المللی است. این مساله نیز از دید اروپا یک اولویت بشمار می رود، اما اروپا میان گروههای سیاسی و شاخه‌های نظامی این گروهها تفاوت قائل می‎شود،در حالیکه آمریکایی‌ها چنین تفاوتی را در سیاستهای خود قائل نمی‌شوند. بطور نمونه آمریکا حماس را گروهی تروریستی می داند، اما اروپا براین باور است که شاخه سیاسی حماس نمایندۀ قشر عظیمی از مردم فلسطین است که نمی توان آن را نادیده گرفت و یا آن را در عداد گروههای تروریستی قلمداد نمود. هرچند باید این نکته را نیز از نظر دور ننمود که تعریف تروریسم آنچنان گسترده است که بسیاری از کشورها همچون ایالات متحده و یا برخی رژیم‌ها همانند رژیم صهیونیستی خود عامل و حامی اقدامات تروریستی هستند که نمونه آن را میتوان در ارسال هواپیماهای بدون سرنشین به منطقه، ترور دانشمندان هسته‌ای ایران توسط رژیم صهیونیستی و حمایت از گروههای تروریستی مانند پژاک مشاهده نمود .

برآیند
توجه آمریکا و اروپا عمدتا در سال 2013 بر تلاش برای حل مسائل اقتصادی داخلی این کشورها متمرکز خواهد بود، هرچند این کشورها همچنان نیم نگاهی نیز بر تحولات سوریه، مصر، تونس، عربستان، افغانستان و ایران خواهند داشت. تحویل موشکهای پاتریوت به ترکیه و پیشی گرفتن اروپا نسبت به آمریکا در به رسمیت شناختن معارضین سوریه، تلاشی از سوی آمریکا برای کاهش مداخلات خود در خاورمیانه تلقی می گردد، اما این مساله تا هنگامی که موضوع فلسطین لاینحل مانده و خاورمیانه عاری از سلاح های هسته ای تحقق نیافته، نخواهد توانست به کاهش مداخلات امریکا در خاورمیانه بیانجامد. اروپا در این راستا سعی خواهد کرد تا نقش جایگزینی را برای آمریکا در منطقه داشته باشد تا امریکا با خیالی آسوده تر به مقابله با دشمن مشترک اقتصادی دوطرف یعنی چین بپردازد، اما در این رهیافت مسلماً اروپا بر اساس سابقه همیشه سعی خواهد داشت تا از ابزار نرم برای مقابله با بحرانهای موجود استفاده نماید. در حالی که آمریکا همواره سعی داشته و دارد تا از قدرت سخت خود در برابر بحرانهای سیاسی استفاده نماید .

 5249