vanda

international relation

vanda

international relation

جهان در گروی سیاستهای رژیم صهیونیستی

غرب در دام سیاست‌های اسرائیل
  
                                                                                    نویسنده : حسین طالبی

افزایش تنش‌های اخیر و جنگ رسانه‌ای و تبلیغاتی رژیم صهیونیستی علیه ایران چه منافع و فوایدی را برای کشورهای اروپایی و غربی داشته و رژیم اسراییل از آن چه سودی برده است؟ 


با نگاهی به روند فزاینده تبلیغات رژیم اسراییل علیه جمهوری اسلامی ایران این باور عمومی در مردم ایجاد می‌شود که تنها دغدغه رژیم اسراییل برنامه هسته‌ای ایران است هرچند تاکنون، زوایای پنهانی چنین سیاستی به رشته تحلیل در نیامده است. تبلیغات روزافزون رژیم اسراییل علیه ایران، دستاوردهای دیگری را نیز به غیر از نشان دادن حساسیت این رژیم به پیشرفت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران برای آنان در بر داشته است. برخی از دستاوردهای اتخاذ استراتژی ایران‌هراسی در راستای منافع و سیاست‌های رژیم راست‌گرای ناتانیاهو در داخل این رژیم بشمار رفته و برخی دیگر دارای ابعاد بین‌المللی است. منافع اسراییل از پی‌گیری سیاست و استراتژی ایران‌هراسی را می‌توان بشرح ذیل برشمرد: 

۱- استراتژی وحشت: رژیم اسراییل در منطقه حساس خاورمیانه به دنبال تضعیف کشورهای این منطقه است تا همواره دست برتر را بر عهده داشته باشد. این رژیم تنها دارنده سلاح‌های هسته‌ای در منطقه است و سعی دارد تا از آن به عنوان یک سلاح استراتژیک جلوگیری کند. استراتژی ایجاد رعب و وحشت در دل کشورهای خاورمیانه پایه‌های اساسی سیاست‌های اسراییل را تشکیل می‌دهد. زیرا به نظر برخی از مقامات اسراییل، وحشت باعث بازدارندگی است. وحشتی که شاید با جنگ ۳۳ روزه و آغاز بهار عربی از میان بسیاری از مردم کشورهای عربی رخت بربسته است. عدم عمق استرات‍‍ژیک اسراییل باعث شده تا این سیاست در دوره‌های متفاوت حکمرانی راست‌گرایان و چپ‌گرایان در رژیم صهیونستی به طور مستمر پی‌گیری شود.

۲- فرافکنی اسراییلی و نقض حقوق بین‌المللی: افزایش تهدیدات بر علیه ایران به نوعی فرافکنی اسراییل در قبال اقدامات غیرقانونی این رژیم در ارتباط با نقض قوانین و قواعد بین‌المللی است. این رژیم با افزایش تبلیغات سعی دارد موضوع روند صلح خاورمیانه را با کارشکنی در حاشیه قرار داده و با ادامه سیاست شهرک‌سازی و نقض حقوق بشر انتقادهای وارده از سوی جامعه بین‌المللی به خود را کاهش دهد. مظلوم‌نمایی اسراییل باعث خواهد شد تا علاوه بر ارسال کمک‌های مالی و تسلیحاتی توسط برخی متحدین مانند اعطای سخاوتمندانه زیردریایی‌های آلمانی از بودجه مردم آلمان به این رژیم، اقدامات دیگر خود را با توسل به تهدیدات خارجی توجیه و مشروع جلوه دهد. غلو و بزرگ‌نمایی خطر ایران کمک‌های مالی و نظامی بیشماری را به این رژیم سرازیر می‌کند در حالی که این تهدیدها، از سوی ایران نیستند بلکه اسراییل به منظور مقابله با گسترش اندیشه‌های استقلال‌طلبانه در بهار عربی نیاز به حمایت هرچه بیشتر متحدین غربی خود چه از لحاظ سیاسی، و چه نظامی و اقتصادی دارد. سیاستی که این رژیم در پی گرفته بگونه‌ای است که حتی نظر اندیشمندان و بزرگان ادب آلمان مانند گونتر گراس را نیز به خود جلب کرد و وی در سروده خود از اتخاذ چنین سیاستی انتقاد و تابوهای حمایت بی‌دریغ از سیاست‌های اسراییل را در آلمان مورد سوال قرار داد. 

۳- فرار از انزوا: از دیگر زوایای پنهان اتخاذ استراتژی ایجاد رعب و وحشت، خروج اسراییل از انزوا بویژه پس از کارشکنی در روند صلح خاورمیانه و تحولات بهار عربی است. اسراییل با توسل به اقداماتی چون افزایش اختلافات نژادی در کشورهای خاورمیانه و تاکید بر اختلافات مذهبی بین شیعیان و سنی‌ها درصدد است تا ضمن همراه کردن کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، سیاست ایران‌هراسی را در میان آنان رواج داده و بازار فروش سلاح را نیز برای متحدین خود در این منطقه رونق دهد؛ هرچند ممکن است این سلاح‌ها در آینده و در صورت گسترش بهار عربی به کشورهای حوزه خلیج فارس بر علیه اسراییل بکار روند. رژیم اسراییل از یک سو برای فرار از انزوا می‌کوشد و از سوی دیگر در چنبره ایدئولوژیکی خود، دیوارها و حصارهایی را در اطراف سرزمین‌های اشغالی با لبنان، غزه و مصر ایجاد می‌کند که مسلما به انزوای بیشتراین رژیم می‌انجامد.

۴- افزایش تحریم‌ها و جلوگیری از رشد و توسعه اقتصادی ایران: تبلیغات اسراییل در راستای ایران‌هراسی و غلو کردن در مورد تهدید ایران باعث شده تا متحدین اروپایی و آمریکایی بدون در نظر گرفتن منافع ملی خود، نسبت به گسترش تحریم‌ها اقدام کرده و ایران را از رشد و توسعه اقتصادی بازدارند؛ یعنی همان اقدامی که اسراییلی‌ها به منظور آن‌که قدرت برتر را در خاورمیانه در اختیار داشته باشند، به دنبال آن هستند. از سوی دیگر اسراییلی‌ها به دنبال آن هستند تا با گسترش این تحریم‌ها و تبلیغات اوضاع داخلی ایران را نیز نادرست جلوه داده و از آن بهره‌برداری کنند. هرچند به نظر می‌رسد تحریم‌ها ایران را متوقف نخواهد کرد اما از سرعت رشد و توسعه این کشور کاسته خواهد شد و اسراییل خواهد توانست فرصتی به دست آورده تا خود را برای مقابله با تندبادهای بهار عربی آماده کند.

۵- کارشکنی در گفت‌وگوهای ۱+۵: اسراییل با ادامه تهدیدات خود به دنبال ایجاد منطقه آشوب در خاورمیانه است. این رژیم هم‌چنین از حل‌وفصل مسالمت‌آمیز اختلافات ایران با کشورهای غربی بویژه امریکا می‌هراسد و از لابی‌های خود ‌در آمریکا و غرب برای کارشکنی در ادامه مذاکرات استفاده خواهد برد. زیرا حل‌وفصل مسالمت‌آمیز اختلافات غرب با ایران به معنای رشد و توسعه اقتصادی این کشور و حق برخورداری از انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز خواهد بود که حداقل مطلوب سیاستمداران راست افراطی اسراییلی نیست.

۶-پرداخت هزینه‌ها توسط غرب و اروپا: نکته جالب توجه این است که اسراییل با درپی گرفتن چنین سیاست‌هایی، بسیاری از هزینه‌های تحریم ایران را بر دوش متحدان غربی خود گذارده است. اکثر شرکت‌های غربی و اروپایی در بحران اقتصادی فعلی، علاوه بر تقبل هزینه‌های افزایش بهای انرژی، محبورند تا در جست‌وجوی بازارهای دیگر بوده و از سوی دیگر هزینه ‌های این رژیم را نیز برای اجرای سیاست‌های جنگ‌طلبانه آن تقبل کنند.

۷-انتخابات پارلمانی: انتخابات پارلمانی در اواخر سال ۲۰۱۲ در اسراییل برگزار خواهد شد. ناتانیاهو برای مقابله با رقبای خود مانند شاول موفاز سعی دارد تا با ارائه چهره‌ای تهاجمی و قدرتمند در عرصه سیاست خارجی، هم‌چنان زمام قدرت را در اختیار داشته باشد. هرچند که دولت‌های رژیم اسراییل همواره ائتلافی بوده‌اند اما با توجه به وضعیت همسایگان این رژیم و هم‌چنین شکست‌های وارده بر این دولت توسط حماس و حزب‌الله، اتخاذ سیاست‌های افراطی دست راستی دیگر نخواهد توانست به کمک آن‌ها شتافته و این رژیم را در معرض خطرات بیشتری قرار خواهد داد.

۸-ترغیب و اقناع افکار عمومی: اقدامات ایران‌هراسی اسراییل در داخل این رژیم در راستای انحراف افکار عمومی از کمرنگ شدن مشروعیت این رژیم در صحنه خاورمیانه است. سوق دادن افکار عمومی نسبت به اقدامات نظامی علیه ایران دامی است که اسراییل برای ساکنین سرزمین‌های اشغالی نهاده است و هزینه آن را نیز همان‌ها خواهند پرداخت تا بار دیگر مشروعیت این رژیم را برای چند سال دیگر تدوام دهند. 

۹- تلاش برای تنزیل قدرت منطقه‌ای ایران: جمهوری اسلامی ایران هم اکنون به عنوان یک قدرت منطقه‌ای توسط اندیشمندان غربی مطرح شده است. سیاست‌های رژیم صهیونیستی و برخی از کشورهای عرب هم‌پیمان آنان در جهت تخریب و ممانعت ایران از رشد و توسعه بمنظور ایحاد توازن قوا در منطقه صورت می‌گیرد. در حال حاضر کشوری که بتواند در مقام موازنه کننده قدرت در منطقه در مقابل ایران برآید وجود ندارد و سیاست رژیم صیهونیستی و امریکا ایجاد یک متوازن کننده قدرت در منطقه است و تا آن زمان به هر میزانی که از رشد و توسعه اقتصادی ایران کاسته شود، زمینه برای ایجاد یک رقیب منطقه‌ای فراهم خواهد شد. (سیاست توازن قوا را بخوبی می‌توانیم در شرق آسیا یعنی چین در مقابل ژاپن و هند در مقابل پاکستان و چین مشاهده کنیم .) 

آیا تلاش ایران برای برا ی حل‌وفصل مسالمت‌آمیز مسئله هسته‌ای، رژیم اسراییل را خلع سلاح خواهد ساخت؟ شواهد و قرائن نشان می‌دهد که مساله هسته‌ای ایران بهانه‌ای بیش برای آنان نبوده و این رژیم برای ادامه سیاست‌های خود به بهانه‌های دیگری متوسل خواهد شد. 

The Reasons for the Necessity of US Interaction with Iran

Print

The Reasons for the Necessity of US Interaction with Iran

SATURDAY, APRIL 14, 2012


Hossein Talebi

During the recent months, Western governments have endorsed the warmongering and aggressive talk of the Israeli regime through escalating pressure upon Iran and have thus insisted on such an attitude. These developments, however, appear to culminate in a point, promoting the rational actors of the international community to strive to refrain from creating of an atmosphere where there would be no prospect of developing a win-win approach to dealing with Iran. The creation of a tense ambience in the international arena can prove detrimental to both sides and most probably lead, through a wrong move or miscalculation or a failure to understand the conveyed signals and messages, to a devastating war, which none of the conflicting sides will win.

Considering the recent international developments, the Obama administration has sought to play a more active role in this area. After the Europeans failed to reach an agreement with Iran over its nuclear programme, the Americans once again entered the scene and took the helm in order to show the European governments that only the United States has the ability to resolve international crises, disputes and differences. But the question is, what are the new motives of Washington for trying to settle the controversy over Iran’s nuclear programme whereas it had formerly intensified the rhetoric of war against Tehran and struggled to portray the Islamic Republic as a sponsor of terrorism by means of constructing amateurish and unlikely scenarios? The answer may be explained as follows:

1) Alleviating the strained international atmosphere: With regard to the developments that have unfolded in the international arena, reinforcing the current tense ambience poses a potential danger to the growth and development of the global economy. Not only does such an atmosphere affect the US and European economies and hampers any increase in investment, but it can also prevent these countries’ economic growth and development. Furthermore, such an ambience helps fuel inflation and unemployment in the European countries while reinvigorating the opposition of public opinion to warmongering statements. The current tense atmosphere would also allow deviant and misleading quarters to step up their political mischief. These setbacks can take place while on the other side Russia, China and India would be able to take advantage of the current situation to maintain their almost unprecedented rate of economic growth. And so on …

In those circumstances, even the Israeli regime would be in a position to use such an atmosphere to its own advantage. Ignoring its international obligations and closing its eyes to the Non-Proliferation Treaty (NPT) as well as to the regulations of international law, Tel Aviv would be able to persist with violating the rights of Palestinians and it neighbouring countries while depicting itself as the major victim and covering up its internal problems and weaknesses with the help of Western countries. The Western governments’ military aid to Israel, including the provision of nuclear submarines by Germany, bunker-busting bombs and aircraft by the United States, as well as their increased financial assistance to this regime, particularly amidst the current economic crisis, could contribute to their domestic stability and continue to keep right-wing hardliners in those countries in power.

2) The experience of two unsuccessful wars: The United States has experienced two wars in the wider Middle East. According to prevailing assessments, the Americans have incurred huge costs, and indeed they have lost more than they have gained in these wars while the logic of war presupposes that the aggressor seeks to add to its gains and achievements by waging it. Therefore, such wars are not approved of by the people and the public opinion as they might drive the United States towards military and economic decline.

3) The upcoming US presidential elections: With regard to the intense competition between Republicans and Democrats, now President Obama is looking forward to securing a remarkable achievement in order to boost his chances of winning a second term in office. For the most part, the Republican candidates are employing the rhetoric of war and threatening Iran in their electoral campaigns, an approach which has been adopted largely due to the influence of Zionist lobbies in the US. However, Obama who has taken over the US presidency by virtue of his promises to sponsor global peace and also won the Nobel Peace Prize, cannot act in contradiction to his promises. Having eliminated the leader of Al-Qaeda, Osama bin Laden, Obama is now after another accomplishment to guarantee his victory in the upcoming presidential elections.

4) Concerns about the Arab Spring developments: Washington’s another concern emanates from the future culmination of the Arab Spring in the Middle East and North Africa. What course will these countries take? Contrary to what Americans conceive, the Arab Spring might not culminate in serving the interests of Western governments and their totalitarian Arab allies, forcing the former to reconsider their policies towards the latter. Supporting Salafi thoughts and currents in Afghanistan resulted in the creation of Al-Qaeda and the establishment of the Taliban in the country, which in turn endangered the US interests. Such a scenario might be repeated in the countries gripped by the Arab Spring, in which case the United States, which faced only a terrorist group in Afghanistan, will have to confront a group of Islamic countries that are likely to jeopardize its interests.

5) The economic crisis: As indicated earlier, the current economic crisis does not serve the interests of the United States and other Western countries. The existing tensions will only lead to a rise in the economic output of China, India and Russia, which itself is not conceived as being in the interests of Western states.

6) Boosting the bargaining power of Russia and China: Given the policies adopted by the Western governments, the bargaining power of China and Russia will increase, which can in turn accelerate the decline of American power and lead to an uneven and disharmonious race rivalry between the countries in question.

It seems that in order to steer clear of the unwanted consequences and prevent the increasing growth in the economic power of Eastern countries, the United States should refrain from enforcing double-standard policies in the international arena and thus compel the Zionist regime of Israel to sign the NPT on the one hand and reduce its cooperation with the totalitarian governments in the Middle East on the other. This is why negotiations between the two sides should be conducted in an atmosphere that both get out of the crisis with a win-win approach.

Source: Strategic Review
Translated By: Iran Review

دلایل آمریکا برای ضرورت تعامل با ایران

 دلایل آمریکا برای ضرورت تعامل با ایران

بررسی استراتژیک/

نوشته : حسین طالبی/

 

اتفاقات چند ماهه اخیر که طی آن کشورهای غربی با افزایش فشارهای بی سابقه ای لحن جنگ طلبانه رژیم اسراییل را تایید کرده و بر آن پافشاری کردند به نظر میرسد به نقطه ای ختم شده که بازیگران عاقل عرصه بین المللی را به تکاپو واداشته تا از ایجاد فضایی که درآن چشم اندازی برای یک رهیافت برد- برد وجود ندارد خودداری نمایند .ایجاد فضای ملتهب در عرصه بین الملل میتواند برای هریک از طرفها مخرب بوده وچه بسا بایک حرکت ویا اشتباه و وعدم درک پیامها به جنگی خانمان سوز بیانحامد که هیچ یک از طرفهای درگیر برنده آن نخواهند بود .

دولت اوباماما با توجه به تحولات اخیر جهانی درصدد برآمده است تا نقش فعالتری را در این عرصه ایفا نماید .پس از آنکه اروپایی ها موفق نشدند تا با ایران به توافقی در زمینه برنامه های هسته ای این کشور دست یابند آمریکایی ها بار دیگر سکان صحنه را به دست گرفته اند تا به اروپا نشان دهند که تنها این کشور توانایی حل وفصل بحرانها ، مناقشات و اختلافات بین المللی را دارد . اما انگیزه های جدید امریکا برای حل وفصل موضوع هسته ای ایران در حالی که پیش از این بر طبل جنک می کوبیدند و با سناریوهای ناشیانه ای سعی داشتند جمهوری اسلامی ایران را حامی تروریسم نشان دهد چیست :

۱- کاهش فضای متشنج جهانی : با توجه به اتفاقاتی که در عرصه بین المللی رخ داده است ایجاد فضای تنش آور فعلی برای توسعه وپیشرفت اقتصادی جهانی خطری بالقوه بشمار می رود . چنین فضایی نه تنها بر اقتصاد آمریکا وکشورهای اروپایی تاثیر گذار بوده و از افزایش سرمایه گذاری می کاهد بلکه مانع رشد وتوسعه اقتصادی این کشورها نیز خواهد گردید. از سوی دیگر این فضا به افزایش تورم وبیکاری درکشورهای اروپایی کمک کرده و از طرفی افکار عمومی را نیز برای مقابله با اظهارات جنگ طلبانه تقویت می بخشد. فضای متشنج موجود به افکار انحرافی نیز میدان خواهد داد تا شیطنتهای خود را دراین عرصه تقویت بخشند . در مقابل روسیه ، چین و هند در ابعاد اقتصادی می توانند ازقضای موجود بهره برداری نموده و کماکان به رشد اقتصادی کم سابقه خود ادامه دهند . ادامه….

حتی رژیم اسراییل نیز از ایجاد چنین فضایی بهره مند خواهد گردید . این رژیم با فراموش کردن تعهدات خود در قبال جامعه بین المللی ونادیده گرفتن NPT, ومقررات حقوق بین المللی همچنان به تحاوزات خود بر علیه فلسطینها و کشورهای همجوار ادامه داده و با افزایش مظلوم نمایی ضعف داخلی خود را با کمک گرفتن از کشورها ی غربی پوشش خواهد داد. کمکهای تسلیحاتی غرب همچون تامین زیر دریایی های هسته ای توسط آلمان ، تامین هواپیماها وبمب افکنهای سنگر شکن توسط آمریکا وافزایش کمکهای مالی به این رژیم از سوی دول غربی بویژه در بحران اقتصادی فعلی می تواند به ثبات داخلی آنان کمک نموده و راست گرایان افراطی را همچنان در منصب قدرت نگاه دارد .

۲- تجربه دوجنگ ناموفق : آمریکا دوجنگ را در خاورمیانه تجربه کرده است. براساس ارزیابی های موجود آمریکایی بیش ازآنچه که به دست بیاورند دراین دوجنگ هزینه نمود ه اند . در حالی که منطق جنگ آن است که دستاوردهای بیشتری را بتوانید از آن طریق کسب کنید . بنابراین چنین جنگهایی از سوی مردم وافکار عمومی آمریکا وغرب پذیرفته نیست و ممکن است آمریکا را بسمت افول قدرت نظامی واقتصادی خود هدایت نماید .

۳- انتخابات ریاست جمهوری آمریکا : با توجه به فضای رقابتی بین جمهوریخواهان و دموکراتها اکنون اوباما برای دور دوم ریاست حمهوری خود در انتظار دستاوردی مناسب است . جمهوریخواهان اکثرا در انتخابات ریاست جمهوری خود بر طبل جنگ کوبیده و ایران را در کارزارهای انتخاباتی خود تهدید می کنند که این تهدیدات تا حدودی تحت تاثیر لابی صهیونیستی در آمریکا قرار دارد . اما اوباما که با وعده صلح جهانی و با اخذ جایزه نوبل صلح بر مسند ریاست جمهوری امریکا نشسته است نمیتواند برخلاف وعده های خود عمل کند اوباما پس از موفقیت در کشتن رهبر القاعده به دنبال موفقیت دیگری است تا بتواند پیروزی خود را درانتخابات ریاست جمهوری آمریکا تثبیت نماید .

۴- نگرانیها از تحولات بهار عرب : نگرانی دیگر آمریکا از سرانجام بهار کشورهای عربی است . این کشورها چه مسیری را در پی خواهند گرفت ؟ شاید بهار اعراب برخلاف تصورآمریکایی ها چندان به نفع این کشورها ومتحدان توتالیتری آنان خاتمه نیابد و آنها باردیگر مجبور باشند در سیاستهای خود در قبال این کشورها تجدید نظر نمایند . حمایت از تفکرات سلفی در افغانستان منجر به ایجاد القاعده وطالبان در این کشور شد که منافع آمریکا رابه مخاطره انداخت . شاید این سناریو بار دیگر در کشورهای بهار عربی تکرار گردد که درآن صورت اکر آمریکا درافغانستان با یک گروه تروریستی روبرو بود اینک با جمعی از کشورهای اسلامی روبرو خواهد گردید که منافع این کشور را به خطر خواهند انداخت .

۵- بحران اقتصادی : بحران اقتصادی فعلی همانگونه که قبلا ذکر گردید به نفع کشورهای غربی وآمریکا نخواهد بود . تنشهای موجود تنها به افزایش بهره وری اقتصادی چینی ها ، هندیها و روسها خواهد انجامید که این مساله نیز در طی چند سال آینده به نفع کشورهای غربی تلقی نمیگردد .

۶- افزایش قدرت چانه زنی روسیه وچین : با توجه به سیاستهای فعلی که درپیش گرفته شده قدرت جانه زنی چین و روسیه افزایش خواهد یافت ودراین صورت افول قدرت بلا منازع آمریکا تسریع گردیده ومنجر به ایجاد رقابتی ناهمگون بین این کشورها خواهد گردید.

به نظر میرسد آمریکا برای پرهیز از اقدامات ناخواسته و جلوگیری از رشد روزافزون قدرت اقتصادی کشورهای شرق بایستی از اعمال سیاست استانداردهای دوگانه خود در عرصه بین المللی دست برداشته و ازیکسو رژیم صهیونیستی را وادار به امضای معاهده NPT نموده واز سوی دیگر همکاریهای خود را با کشورهای توتالیتر منطقه خاورمیانه کاهش دهد . بدین منظور فضای گفتگو بین دوطرف باید به گونه ای صورت پذیرد که هردو سو از بحران فعلی با رهیافت برد- برد خارج گردند .

http://strategicreview.org/1391/01/25/%D9%81%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D9%84%D8%A7%D9%8A%D9%84-%D8%A2%D9%85%D8%B1%D9%8A%D9%83%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%8A-%D8%B6%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%AA-%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7/